آهو
گوش تا گوشه ي صحرا بخواب و نهراس...شيرها خاطرشان هست كه تو آهوي مني !
ترش نوشت:جا ا نم...اس ام اس نيمه شبي كه دريافت كردم!
گوش تا گوشه ي صحرا بخواب و نهراس...شيرها خاطرشان هست كه تو آهوي مني !
ترش نوشت:جا ا نم...اس ام اس نيمه شبي كه دريافت كردم!
يه جايي يه لحظه اي شنيدم كه ميگه:نميدونم انگاري تو منو افسون كردي!!
ميگم: افسوس به حال ِ افسونگری که در سحر ِ خود مانده ست!
ديگر وقت ِ دلتنگي تنها ذكر مي گويم...با همان تسبيح ِ عقيق زرد و ظريف دوست داشتني!
هميشه
كم
ميارمت !
دلگيرم از خودم...از حرف نزدنام...از اينهمه مراعات كردنام و اساعه ادب نكردنام...خسته شدم از اينهمه كنار اومدنام ...از خودخوريام...از نگفتنام...وتنها شنيدنام...از اينهمه فكروخيال كردنام...از اينهمه صبوري و شكيباييام...شدم يه آدم احمق ِ مسخ شده بي عقل كه نميتونه راحت و بي شرم حرف دلشو بزنه و رها شه از اينهمه تنشي كه هيچ كي نميتونه بفهمه عمقشو...
من شدم يه آدم با لبخنداي زوركي و الكي و اشكهاي گاه وبيگاه و كلي حرفاي نگفته دلم و تو شدي يه آدم شديدا" خودخواه كه نميفهميم و تنها گوش به حرف ِ بهانه هاي الكي و خركي ِ مني ...شادي با شاديهاي ظاهري و الكي من!
ميدونم حتي دل خوشي به لبخندم...
اما من خسته ام و تنها و تو نميتوني بفهمي چون خيلي خودخواهي!!خيلي...